شهدا چفیه داشتند... من چادر دارم...

من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است...

اما چادر از چفیه بهتر است...

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند... من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم...

آنان با چفیه زندگی می کردند... من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم...

آنان سرخی خون شان را به سیاهی چادرم امانت داده اند... من چادر سیاهم را

محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...