دستانم را
که به ریسمان محکم نام تو گره می زنم
احساس تلخ سقوط در دلم محو می شود
چقدر با نام تو فاصله گرفته ام؟!
می دانم
به وسعت تمام ثانیه ها،دقیقه ها،ساعت ها
و روزهایی که غفلت کردم و تو را گم کرده ام
دوباره بازگشته ام
و می دانی
که هیچ حاصلی از این فاصله نبردم
جز قلب و روحی زخمی و خسته
و کوله باری سنگین از گناه
اما حالا
می خواهم این فاصله ها را پر کنم
پناهم می دهی آیا؟
دستانم را این بار محکم تر به نام تو گره می زنم
و چیزی در دلم جاری می شود
چیزی شبیه صدای سبز دعای «اَمَنْ یجیب»