هر صبح جمعه سراغت را از باد صبا می گیرم،
نشانى از کوى آشناى تو میپرسم،
اما باد صبا چون همیشه پاسخى ندارد.
آه که غروب جمعه چه دلگیر است،
چشمهاى ابرى منتظران هواى باریدن دارد.
هفته اى دیگر نیز بی گل روى مولا سپرى میشود،
چه سخت و طاقت فرساست:
«عزیزٌ علىّ أن أرى الخلق ولاترى ولاأسمع لک حسیسا ولانجوى».